آن شب از کوچه ‏ها کسی می رفت‏

کوله بارش پر از شهادت بود

دست مادر ، دوباره یک قرآن‏

و نگاهش اسیرغربت بود

آن شب از کوچه ‏های بارانی‏

کاروان‏های عشق می رفتند

باز هم غرق عود و آیینه‏،

میهمان‏های عشق می رفتند

صبح فردا، میان هر تابوت‏

دشتی از یاس و لاله می روید

آه! مادر هنوزمنتظر است

دشت را سینه خیز می بوید

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :